بچه های دیروز از سال 1391 در بلاگ اسکای کار خود را آغاز کرد و هم اکنون به صورت مستقل در این سایت و شبکه های اجتماعی در حال فعالیت و خاطره بازی می باشد خصوصا برای بچه های دهه60 و 50

به خیر فرار از مدرسه های همراه با ترس و لرز -قبل عید و اخر سال که درسها
تموم میشدو ومعلما به زور مدیر و ناظم و بازرسی که هرگز ندیدیمش مارو نگه
میداشت و خودشونم ته دلشون راضی بود به رفتن ما موقعی که معلم نداشتیم به
بهانه دستشویی اب خوردنی از کلاس فرار میکردیم گاهی معاون کیفمونو میدید و
مجبور میشدیم برگردیم گاهیم کیفو از پنجره برامون میداختن پایین و د
برررررو خدافظ

خیابانی و کوچه های خاکی یادش بخیر-کوچه های باریکی که اکثرا از وسطشون
جوی ابی قرار داشت و گاهی هنگام فوتبال توپمون میافتاد داخلش و تازه اول
بدبختی بود گردوخاک داخل کوچه و توپی که خیس شده بود باعث هرچه کثیف تر شدن
لباسامون میشد-گاهی توپمون میخورد به در حیاط مردم و اگه بچه های نداشت
میومد داد میزد و بازی رو بهم میریختو احتمالا فحشی هم نثار میکرد-گاهیم
این توپ که با یه توپدیگه که ترکیده بود لایه گذاری میشد تا محکمتر شه و در
بخورد با موانع بادشو از دست نده و پاره نشه-با یه شوت بجای دروازه حریف
فرررررررت میخورد به پنجره همسایه که با دادو بیداد اونو خسارت و تعطیل شدن
فوتبال تا از اطلاع ثائوی همراه بود
بچه ها برحسب سن و سالشون با هم بازی میکردن دخترا عروسک بازولی لی و طناب بازی وغیره پسرام گل کوچیکو هفت سنگ و شیرو پلنگ و سایر بازیهای محلی قدیمی که لازمش فقط توپو سنگ بود اونم نه توپهای گرون قیمت بلکه توپهای ارزون پلاستیکی

گاهیم عصرا زنای کوچه میومدن کنار هم تو کوه و یه جا جمع میشدنو حرف میزدن
یه
گوشه دیگه بچه هایی نشسته بودن که باهم عکس بازی میکردن از این عکسهای
ادامس اولش رسم بود ادامس ایدین شکوزیبا پرچمی جایزه دار و رافونه و غیره
بعدش عکسهای کارتی اومدن این بازی بشیوه های مختلفی بازی میشد از جمله از
طریق رنگ مثلا بازیکنای فوتبال از طریق زدن ضربه با کف دست بروی عکسها و
برعکس شدن اون که مصادف بود با بردن عکسها گاهی تقلب و جرزنی میشد طرف یا
کف دستشو خیس میکرد یا عرقی که عکس بهش بچسبه یه جور دیگه شم که از طریق
اطاهات مندرج در عکس بود که مثلا تعداد گلهای زده شده بازیگن یا میزان سرعت
موتور یا ماشین توی عکس رو میداد-نوع دیگهشم که خودم عاشقش بودم از طریق
قرار دادن چند تا سنگ و پرتاب یه سنگ دیگه به طرف عکسها با قانون خاص خودش
که به محض اصابت سنگ به سنگهای چیده شدن تعداد عکسهای که قبلا با ان موافقت
شده بود داده میشد مثلا میگفتن دستی 10-دستی بیست یعنی هرکی زد باید بیست
تا عکس از فرد بازنده بگیرد دقیقا مثله تیله و تشیله بازی
اونم یه جورش اینطور بود و نوع بعدیش که ما بهش چالان میگفتیم
به کندن یه چاله کوچیک و ………همراه بود که کاملا خاطرم نیست
بازی
با سنگ هم از طرف پسرا هم دخترا جایگاه خوبی داشت بی هزینه بودو سرگرم
کننده-خیلی از بچه های امروز و شایدم دیروز باورشون نشه که اون زمان سره در
پپسی(نوشابه)هم باز میکردیم میرفتیم جلو در مغازه ها نوشابه فروشی ها و
درب نوشابه هارو جمع میکردیم بعد میرفتیم بازی و اگه زیاد میبردیم و به حد
نصاب خودش میرسید وسط درب نوشابه هارو سوراخ و با کش میبستیم بصورت گرد
درب نوشابه هارو تیدیل به چرخ میکردیم چهار چرخ میشد و اخرشم تبدیل به ماشین دست ساز میشد
بازیهای متنوعی که بچه های دیروز و پریروز رو با تمام کمبود امکانات سرگرم و روابط عاطفی بین اونارو تقویت میکرد
کوچه های تنگی که تابستونا خاکی و گردو خاک بود و زمستونها گلی نمیتونست جلوی شوق بچه هارو برای دیدن هم کم کنه
اینم یکی دیگه از سرگرمیامون با استفاده از درب ماژیک-خیلی از بچه ها با ماژیکهای رنگی نقاشی میکردند که واقعا بد بود یکیش پشت صفحه هم دیده میشد یکیم بی نظمی و رنگهای اصلا زنده نبود


اینم مورد دوم استفاده از لباس گیر اون موقع