بچه های دیروز از سال 1391 در بلاگ اسکای کار خود را آغاز کرد و هم اکنون به صورت مستقل در این سایت و شبکه های اجتماعی در حال فعالیت و خاطره بازی می باشد خصوصا برای بچه های دهه60 و 50
شهریور قدیم ها– شهریور که میشد باید کمکم با تابستان خداحافظی میکردیم. شاید چیزی که خیلی از بچه ها متوجه نبودند این بود که واقعا دو ماه از تابستان گذشت؟
بعضی بچهها یک راست خرداد ماه قبول میشدند. بعضیها هم تابستان را کلاس جبرانی بودند و برخی هم شهریور رفوزه میشدند.
از هفته اول تا پانزده شهریور کتابهای درسی راهنمایی و دبیرستان و برای دوره ابتدایی هم در مدارس بین بچهها توزیع میشد.
با اینکه کتابهای نو بوی خیلی خوبی داشتند ولی خبر از آغاز مدرسه میدادند. به کتابفروشی یا لوازم التحریری مراجعه میکردیم و کتابها را همراه با نایلون، چسب یا منگنه (بیشتر منگنه) تحویل میگرفتیم.
گاهی هم بعضی از این کتابفروشیها شیطنت میکردند و دفتری کتابی چیزی به زور به بچهها میفروختند که آموزش و پرورش همیشه هشدار میداد غیر قانونی است. این اواخر هم چسب پنج سانتی جایگزین شد.
پلاستیک یا همان نایلون یا هرچیزی که شما خطاب میکنید را به اندازه کتاب مورد نظر برش میدادیم اسم را روی کتاب مینوشتیم و جلد میگرفتیم و با منگنه محکمش میکردیم…
گاهی برای مقاومت بیشتر و باز نشدن جلد کتاب، از کاغذ کادو یا روزنامه استفاده میشد.
دفترها هم گاهی جلد گرفته میشدند، گاهی هم از عکس برگردانهایی برای نوشتن اسم و کلاس استفاده میشد.
هر خانواده ممکن بود چند فرزند در چند مقطع مختلف داشته باشد.
بوی ماه مهر معمولا با سرود همشاگردی سلام -که من متنفر بودم- از تلویزیون پخش میشد.
مجری تلویزیون هم پشت سر هم این ماه و شروع مدرسه را نوید میداد.
بعضی از بچهها لباسها و وسایل سال قبل را استفاده میکردند. برخی هم لباس خواهر یا برادر را که کوچک شده بود میپوشیدند.
لزومی نداشت تمام وسایل و لباس ها نو باشد. چشم و هم چشمی اگر بود کم بود به اندازه گلیمشان پایشان را دراز میکردند.
سطح توقع بچهها هم پایینتر بود. بعضی از خانوادهها هم دفتر را به تعداد محدودتری میخریدند تا در زمان بازگشایی مدرسه بتوانند از دفترهای تعاونی که ارزانتر بود خرید کنند.
کمکم که روزها کوتاهتر می شدند و هوا خنکتر،بچهها هم فکر تابستان و تا لنگ ظهر خوابیدن را از سر دور میکردند.
و خودم، چقدر از هفته اول مهر و مدرسه بیزار بودم.خوب یا بد..اینها بخشی از زندگی خیلی از ما بود.
این نوشته توسط بچه های دیروز نوشته شده است.